نویسنده: نجف لک زایی




 

نورالدین علی بن حسین کرکی، معروف به محقق ثانی، در حدود سال 870 قمری در منطقه جبل عامل، در روستای کوچکی به نام «کرک نوح» متولد شد و در سال 940 قمری رحلت کرد. با تأسیس سلسله صفویه در ایران در سال 907 قمری، شاه اسماعیل، مؤسس این سلسله، مذهب تشیع را مذهب رسمی دولت ایران اعلام کرد. به دنبال آن، نیاز به وجود فقیهان و علمای شیعی احساس شد که بتوانند تشیع را که در واقع پایه ی مقبولیت صفویان در برابر عثمانیان بود بسط و گسترش دهند. بر همین اساس، از علمای شیعی جبل عامل برای عزیمت به ایران دعوت شد.
محقق کرکی نخستین عالم برجسته شیعی بود که از جبل عامل به ایران آمد. او از جهاتی پرنفوذترین و مشهورترین عالمی بود که با اجابت دعوت شاه اسماعیل در سال 916 قمری به ایران عزیمت کرد.(1)
کرکی پس از ورود به ایران، به اقدامات اصلاحی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و مذهبی دست زد. آن گونه که در مقدمه کتاب فقهی جامع المقاصد آمده، کرکی این کتاب را به عنوان قانونی در جهت رفع نیازهای حکومت نوشته و به شاه تقدیم کرده است.
و لمّا کان هذا الکتاب ممّا منّ الله علیّ بإنشائه فی حرم سیدی و مولای أمیرالمومنین... واقعاً فی أیّام الدولة العالیّة السامیة، القاهرة الباهرة، الشریفة المنیفة، العلیة العلویّة، الشاهیّة الصفویّة الموسویّة، أیّدها الله تعالی بالنصر و التأیید... أحببت أن أجعله تحفة أودّی بها بعض حقوقها عندی و وسیلة لاستحصال الدعاء لها علی مرور العصر و ذلک غایة جهدی و أرجو أن تهب علیه سمات القبول.(2)
از دیگر فعالیت های مصلحانه کرکی، علاوه بر تألیف کتاب های مورد نیاز جامعه، تأسیس و راه اندازی مدارس علمی و رونق دادن به حوزه ی علمیه برخی از شهرستان ها از جمله اصفهان و تربیت بیش از چهارصد عالم دینی است.(3) همچنین وی دستور داد در هر شهر و روستایی امامی برای برپایی نماز و تعلیم احکام دینی تعیین گردد.(4)
از صحنه هایی که اندیشه اصلاحی کرکی را ثابت می کند، واقعه ای است که در اوّلین ملاقات میان او و شاه اسماعیل روی داد. در منابع متعدد مربوط به این دوره آمده است که شاه اسماعیل پس از لشکرکشی به هرات و شکست ازبک ها با کرکی ملاقات کرد. کرکی در این برخورد از این که سیف الدین(شیخ الاسلام سنی هرات) بدون رعایت « اصل مسامحه» و نیز «رجوع نکردن به عقل و عدم به کارگیری زبان جهت تبادل اندیشه ها» به دست لشکریان شاه کشته شده بود، سخت برآشفته می شود و تا آخر عمر از بروز این حادثه اظهار تأسف می کند.(5)
از گذشته تاکنون یکی از ویژگی های مصلحان عالم اسلام، تفکر« وحدت» و «تقریب مذاهب اسلامی» بوده است که در سراسر زندگی کرکی می توان آن را مشاهده کرد، از جمله در حادثه ای که نقل شد. البته کسانی هم بودند که پیوسته در جهت خلاف این اندیشه حرکت می کردند.
پس از مرگ شاه اسماعیل در سال 930 قمری، طهماسب به قدرت رسید. طهماسب توجه ویژه ای به کرکی کرد و طی فرمان هایی اطاعت از وی را واجب و مخالفت با او را در حد شرک قلمداد کرد. یکی از فرمان های وی از این قرار است:

بسم الله الرحمن الرحیم
چون مؤدّای حقیقت انتمای کلام امام صادق(علیه السّلام) که: «انظروا إلی من کان منکم روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فارضوا به حکماً قد جعلته حاکماً فإذا حکم بحکم فمن لم یقبله منه فإنّما بحکم الله استخفّ و علینا ردّ و هورادُّ علی الله و هو علی حدّ الشّرک»، لایح و واضح است که مخالفت حکم مجتهدین که حافظان شرع سید المرسلین اند با شرک در یک درجه است، پس هر که مخالفت حکم خاتم المجتهدین، وارث علوم سید المرسلین، نایب الائمة المعصومین، لازال کاسمه علیاً عالیاً کند و در مقام متابعت نباشد، بی شائبه، ملعون و مطرود در این آستان ملک آشیان است و به سیاسات عظیمه و تأدیبات بلیغه، مؤاخذه خواهد شد. کتبه طهماسب بن شاه اسماعیل الصفوی الموسوی.(6)
مفاد حکم مذکور با اندیشه سیاسی کرکی که مبتنی بر ولایت فقهاست مطابقت دارد.

در موردی دیگر طهماسب به کرکی چنین گفته است:
شما که امروز نایب امامید شایسته تر به مقام سلطنتید و من یکی از کارگزاران شمایم که اوامر و نواهی شما را به مرحله اجرا می گذارم.(7)
کرکی به دنبال احکام و سخنان طهماسب، تلاش های وسیع تری را برای اصلاح اوضاع شروع کرد. سید نعمت الله جزائری نوشته است که من بعضی از فرمان ها و دستورهایی را که کرکی به حکام و زمامداران نواحی کشور نوشته و همه متضمّن قوانین عدل و کیفیت سلوک حکّام با مردم و راجع به اخذ مالیات و مقدار آن است دیده ام.(8)
حسن بیک روملو در احسن التواریخ ضمن ستایش از کرکی آورده است:
وی در جلوگیری از فحشا و منکرات و ریشه کن کردن اعمال نامشروع مانند شرابخواری، قماربازی، ترویج فرایض دینی و محافظت اوقات نماز جمعه و جماعات و بیان احکام نماز و روزه، تفقد از علما و دانشمندان و رواج اذان در شهرهای ایران و قلع و قمع مفسدین و ستمگران، مساعی جمیله و مراقبت های سختی به عمل آورد.(9)
همان گونه که مدرّسی طباطبایی آورده است، سیره ی سیاسی کرکی تابع مکتب فقهی جدیدی است که خود او تأسیس کرد و توانست در چارچوب مکتب تازه تأسیس خویش کوشش های زیادی در جهت حل معضلات سیاسی اجتماعی بکند.
فقط کرکی از دو نظر با فقه دوره های پیش تر فرق دارد: یکم، او با قدرت علمی خویش مبانی فقه را مستحکم ساخت. مشخصه ی عمده فقه او استدلالات قوی در هر مبحث است. او هم دلایل و براهین نظریات مخالف را به نحو عمیق و دقیق مطرح ساخته و هم نظر خود را در هر مورد با استدلال محکم به کرسی نشانده است.
دوم، بذل توجه خاص کرکی به پاره ای مسائل است که تغییر سیستم حکومتی و به قدرت رسیدن شیعه در ایران به وجود آورده بود؛ مسائلی از قبیل حدود اختیارات فقیه، نماز جمعه، خراج و مقاسمه که پیش از این به دلیل عدم ابتلا، جای مهمی در فقه نداشت. کرکی شخصاً این مسائل را در آثار فقهی خود مانند جامع المقاصد و تعلیق الإرشاد و فوائد الشرائع به تفصیل مورد بحث قرار داد و در مورد برخی از آنها رسائل مستقلی نوشت.(10)
به نظر مدرّسی طباطبایی بیشتر فقها و مجتهدان پس از کرکی تا پایان دوره صفوی متأثر از روش فقهی او بودند. او مشهورترین این فقها می توان به این افراد اشاره کرد: شیخ بهایی(متوفّای 1030 ق)، میرداماد( متوفّای 1040 ق)، سلطان العلما مشهور به خلیفه سلطان( متوفّای 1064 ق)، محقق خوانساری (متوفّای 1098 ق)، آقا جمال خوانساری (متوفّای 1125 ق)، فاضل هندی (متوفّای 1137 ق).(11)
کسانی که پیرو مکتب فقهی کرکی بودند، از مصلحان دوره صفویه محسوب می شوند، که در مورد برخی از آنان سخن خواهیم گفت.
در پایان این بحث اشاره به این نکته در اندیشه سیاسی کرکی شایسته و بلکه لازم است و آن این که از آن چه آمد نباید گمان بریم که کرکی دولت صفوی را مشروع می دانسته است، بلکه برعکس وی دولت صفوی را همچنان در ردیف دولت های جائر می داند. در این صورت او با چه توجیهی با دولت صفوی همکاری می کرد؟ این سؤال درباره ی سایر علما نیز مطرح می شود، البته منظور علمایی است که شائبه درباری بودن در مورد آنها نمی رود. به نظر کرکی یاری ظالمان حرام است و قبول پست و مقام از سوی حکومت های غیرعادل، اگر منجر به تقویت ظالم در ظلمش شود نیز حرام است. اما اگر اطمینان داشته باشد که با نزدیک شدن به دولت جائر و همکاری با آن، امکان اجرای حق و از جمله امر به معروف و نهی از منکر، یعنی اصلاح را دارد منعی بر این رابطه نیست.
کرکی در جامع المقاصد این عبارت از علامه حلی که گفته « و تحرم من الجائر إلّا مع التمکّن من الأمر بالمعروف و ...»(12) را مقیّد به یقین کرده است:
إذا علم ذلک علماً یقینّیاً کما صرّح به فی المنتهی و أمن من إدخال الجائر له فیما لا یجوز و بدون ذلک یحرم.(13)
بنابراین، ارتباط با دولت جور، حرمت ذاتی ندارد، بلکه تابع هدف و انگیزه است و با توجه به نوع هدف و انگیزه حکم آن تغییر می کند.
نکته دیگری که مدّنظر کرکی قرار گرفته این است که اگر مجتهدی به انگیزه اصلاح وارد حکومت جور شد، او در واقع به عنوان نایب امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) اجرای حکم می کند و نه به دستور سلطان یا به نیابت از سلطان، زیرا در واقع امام معصوم (علیه السّلام) سلطان حقیقی است و او فقیه را نایب خود قرار داده و حکم حاکم جائر ظاهری و بی اثر است.(14)
این نظریه را فقهای قبل از کرکی نیز مورد تأکید قرار داده اند، از جمله شیخ مفید(15)( 336-413 ق)، سید مرتضی(16)(355-436 ق) و شیخ ابوالصلاح حلبی(17)( متوفّای 447 ق) که تمامی این فقها به نوعی در ارتباط با حکومت های عصر خویش بوده اند.
امام خمینی(ره) بر وجود انگیزه اصلاحی و دینی درباره ی علمایی که به حکومت نزدیک شده اند تأکید کرده است:
یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده اند از یک مقاماتی و متصل شده اند به یک سلاطین، با این که می دیدند مردم مخالفند، لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق، مذهب تشیع. اینها آخوند درباری نبودند ... نباید یک کسی تا به گوشش خورد که مثلاً مجلسی- رضوان الله علیه- محقّق ثانّی- رضوان الله علیه- نمی دانم شیخ بهایی رضوان الله علیه با اینها روابط داشتند و می رفتند سراغ اینها، همراهی شان می کردند، خیال کند که اینها مانده بودند برای جاه و- عرض کنم- عزت، و احتیاج داشتند به این که سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتی بکنند، این حرف ها نبود در کار، آنها گذشت کردند... برای این که این مذهب را به وسیله ی آنها به دست آنها ترویج کنند... این آدم سازی است، نه این است که اینها درباری شدند، اینها می خواهند آدم بسازند.(18)
از سخنان مذکور، این نتیجه حاصل می شود که هدف علمای مورد بحث از نزدیک شدن به حکومت و برقراری ارتباط، اصلاح هیأت حاکمه و اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آن عصر بوده است.

پی نوشت ها :

1- در این باره ر.ک: سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج8، ص209. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص 432؛ وجعفر مهاجر، الهجرة العاملیه إلی ایران فی العصر الصفوی، همچنین پژوهشی که در این باره در واحد اندیشه سیاسی مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی انجام شده، از دیگر منابع ثانوی قابل مراجعه است.
2- محقق کرکی، جامع المقاصد، ج1، مقدّمه این اثر را در سیزده جلد انتشارات اهل بیت منتشر کرده است.
3- سید حسن صدر، تکملة امل الآمل، ص 293.
4- الولوة البحرین، ص 153.
5- مستدرک الوسائل، ج3، ص 432، اعیان الشیعه، ج8، ص 209.
6-روضات الجنّات، ج4، ص 362-363.
7- فوائد الرضویه، ص 304.
8- همان، ص 305.
9- حسن بیک روملو، احسن التواریخ، ص 249.
10- حسین مدرّسی طباطبایی، زمین در فقه اسلامی، ص 67.
11- همان، ص 67-68.
12- عبارت کامل علامه حلی چنین است: « و تحرم من الجائر إلا مع التمکّن من الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر أو مع الإکراه بالخوف علی النفس أو المال أو الأهل أو بعض المؤمنین فیجوز حینئد اعتماد ما یأمره إلا القتل و الظلم».
13- جامع المقاصد، ج4، ص 44.
14- همان، ج3، ص 489-490.
15- شیخ مفید، المقنعه،" ص 812.
16- سیدمرتضی، رسائل، ج2، ص 92-94.
17- ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص 423.
18-امام خمینی، صحیفه ی نور، ج1، ص 258-259، نیز در کشف الاسرار همین مطلب با عباراتی دیگر مورد تأکید قرار گرفته است( ر. ک: کشف الاسرار، ص 186-187).

منبع مقاله :
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول